loading...

آئین مستان

متن مداحی شهادت حضرت مسلم,مداحی شهادت حضرت مسلم,شهادت حضرت مسلم,متن روضه شب اول محرم,روضه شب اول محرم,روضه اول محرم,شب اول محرم,اول محرم,متن مداحی شب اول محرم,م

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2235 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1746 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1293 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 696 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 609 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6711 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2844 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3818 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3241 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3569 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4141 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5894 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4371 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4182 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 374 زمان : نظرات (0)

 

میان کوچه‌ها، غریبم ای خدا
به مولایم بگو، به کوفه نیا نیا
کوفه میا جان من، اینجا که جای تو نیست
حرف است همه نامه‌ها، کوفه فقط مدعی‌ست
من هراسانم از کوفیان پلید
به دل با تواند در عمل با یزید
سلام علیک فرید الوحید، سلام علی الحسین
عالم بمیرد، برای آن دمی که اسیر می شوند زینبین
علینا بالعزا، علینا بالبکا
علینا بالحسین، علینا بکربلا


 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 313 زمان : نظرات (0)

 

چاووش ماتمه اومده وقت عزا

دور هم جمع شدن باز هم گریه کنا

دستامون و گرفت زهرای مرضیه

از ما گریه کنا یعنی که راضیه

روضه ما رو شفا میده

گریه ما رو جلا میده

ماهِ محرم همه جا

بویِ کربُبَلا میده ..

آقام آقام حسین حسین ..

پرچم تو زدن آقاجان .. ولی غروب عاشورا یجور دیگه شد بر عکس شد ، چه غروبی درست کرد ..

نزدیک تری از رگِ گردن به گدایت

ماییم و طوافِ حرم کربُبَلایت

هر جایِ جهان می نگرم نام تو آنجاست

از هر نظر انگار شبیهی به خدایت

گشتیم تمامی جهان را و ندیدم

شیرین ترُ دلچسب تر از شورِ عزایت

در روز قیامت که جهان دور تو جمع است

بگذار که ما نیز بیوفتیم به پایت

ای آنکه جهان تکیه به دستانِ تو داد است

حالا چه شده تکیه زدی خود به عصایت

با خود و سپر رفت به میدان علی اکبر

از معرکه برگشت ولی بین عبایت

دیدن ملائک همگی گوشه ی گودال

آغوش گشوده ست خداوند برایت

بر نیزه شدی قاری قرآن چه شکوهی

ای آنکه دل از فاطمه میبرد صدایت

بریم در خونه مسلم ابن عقیل .. حسین جان :

هر بلایی سرم آمد به فدایِ سر تو

به فدای پر قنداقِ علی اصغر تو

حاضرم بر سر بازار به خیرات روم

ننشید پرِ خاکی به سر خواهر تو

بر سر من همه تفریح کنان سنگ زدنند

وای بر صورتِ چون برگ گل دختر تو

از همین جا همه تقسیم غنائم کردند

در کمین اند به تاراج برند لشگرِ تو

ترسم این است که گرفتار شوی در گودال

میشود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو

هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد

باز تر می‌شود این پارگی حنجر تو

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 1114 زمان : نظرات (0)

 

آنکه در عالم ذر، روزی ما را غم داد

غم و شادیِ جهان را به خدا توأم داد

"هیچکس خبر نداره تو دلِ ما چی میگذره .. همه فکر میکنن ما مشکی پوشیدیم روحیه هامون هم همینجوری مشکیِ ؛ نه والا اصلا وقتی که میگی حسین دلت باز میشه .. میگی حسین همۀ غم های عالم فراموشت میشه .. شب اول شب حساسیه .. شب اول شبِ مادرِ .. آدم دوست داره برا نوکریِ پسرش خودشُ به این مادر نشون بده "

اول ماه حسین است خدایا شکرت

باز ارباب محلی به منِ بد هم داد

*نمیدونم امروز الحمدلله گفتی یا نه .. زیر لب بگو الحمدلله که دوباره پرچم مشکی هارو تو محرم دیدم ، خدایا شکرت بهم اجازه دادی برای حسین مشکی بپوشم .. وقتی که میگی حسین مادرش میگه جانم جانم اگه حسین خودتُ میگی خدا برات نگهش داره ، حفظش کنه .. اما اگه حسین منُ میگی کربلا بین دو نهر آب تشنه کشتنش .. حسین .. ما دور هم جمع میشیم فقط بگیم حسین "

آی مردم همه دعوت به محرم شدهاید

بار عامی ست که ارباب به این عالم داد

*فلذا امشب همه میان میگن حسین .. حتی  اونایی که تو طول سال هم نگفتن حسین امشب که میگن حسین آقا بغلشون میکنه .. مثل حر همچین که گفت حسین آقا آغوششُ براش باز کرد بیا حر بیا خوب جایی اومدی اِرفع رأسک ..*

هر کسی را به طریقی سوی کشتی آورد

به یکی دیگ غذا و به یکی پرچم داد

مشتری ذات خدا بود، فروشنده حسین

جمع ما را به خدا داد، ولی دَرهم داد

ما خودیهای حسینیم نشانش این است

که به ما آب فرات و به همه زمزم داد

به خدا ما که ندیدیم بگوید احدی

حاجتم را ز حسین خواستم اما کم داد

صد برابر ز خود فاطمه پس می‌گیرد

آنکه در بزم عزا آمد و یک دِرهم داد

از حسن اذن گرفتم که حسینی شدهام

از بقیع آمدم و کرب و بلا را هم داد

*بی بی وارد شد دید دو بزرگوار دارن باهم کشتی میگیرن دید پیغمبر امیرالمومنین همه ایستادند دارند تماشا میکنند بی بی یه نگاه کرد دید پیغمبر هی داره صدا میزنه جانم حسن .. بی بی گلایه کرد باباجان حسن برادر بزرگتره چرا داری میگید جانم حسن؟.. گفت مگه نمیشنوی دخترم همه عالم دارن میگن جانم حسین دیدم حسنم غریبه من دارم تشویقش میکنم میگم جانم حسن ..*

یا رب این مرد چه مردیست نمیفهمم من

که به دشمن ته گودالِ بلا خاتم داد

اگه سرده اگه تاریکه دنیا

نمی ترسیم آخه مهتاب داریم

خدارو شکر بی صاحب نموندیم

خدارو شکر که ارباب داریم

درسته نوکر خوبی نبودیم

ولی خوب جایی نوکر بودیم ای دل!

صدامون می زده ارباب هرروز

یه روزایی ولی کر بودیم ای دل!!

یه ساله از سر دلتنگی و درد

شبامون توی بزم روضه سر شد

خدارو شکر امسالم نمردیم

محرم شد چشامون باز، تر شد

بهار عاشقیمونه محرم

بهار اشک و فصل روضه خونی

با این سینه زدن دل پاک میشه

بهاره، موقع خونه تکونی

دوباره پرچم مشکی خریدیم

دلامون روشنه با این سیاهی

با این پیراهن و این شال مشکی

سیاهی لشکرت باشیم الهی

رفیقا قدر امشب رو بدونید

شاید فردا شبو دیگه نبینیم

شاید این آخرین ساله که داریم

کنار هم توی روضه میشینیم

رفیقامونو حتما یادتونه

رفیقایی که باهم گریه کردیم

کی میدونه؟ شاید هم مثل اونا

ما سال دیگه زیر خاک سردیم

میون این همه غوغای دنیا

قرار ما تو های و هوی روضه ست

شهیدا اینو فهموندن به ما که

تو عالم هرچی خیره توی روضه ست

دلی که توی روضه سوخت، پاکه

دلی که پاک شد جای حسینه

چی میشه وقت جون دادن ببینیم

سر ماهم روی پای حسینه

سری که پر شد از عشق یه بی سر

اگه رو پیکرش باشه عجیبه

سر مسلم سر دارالاماره ست

اینم دردسرِ عشق حبیبه

دل مسلم پر از عشق حسینه

که واسه کشتنش دعوای نیزه ست

سر عاشق روی دروازه ی شهر

سر معشوق هم بالای نیزه ست

دل مسلم پر از عشق حسینِ

که واسه کشتنش دعوای نیزه ست

*همچین که ریختن دور خونه طوعه، خونه رو محاصره کردن ، یکیشون داد زد: بیرون بیا ، اگه بیرون نیای خودمون میریزیم تو خونه .. خونه رو آتیش می‌زنیم .. همچین که طوعه صداشونو شنید ، اومد که بره در رو باز کنه ، سریع مسلم دوید ، اومد؛ خانوم جان تو نمی‌خواد بری .. اینا همشون مَردن . تو بری جسارت میکنن .. یه‌وقت یه حرفی میزنن . خوب نیست شما بری درو باز کنی.. (کجا رفت دلت؟!)

یادم نمیرود که همه داد میزدند

طوری لگد بزن که علی بی پسر

سرم رو شکستن فدا سرت

اینا نقشه دارن برا سرت

می ترسن که روو نیزه ها سرت ، قرآن بخونه

می ترسم بازم مثل مادرت

یه دستی بلند شه رو دخترت

همه ترسم از اینه خواهرت ، غریب بمونه

فرقی نمی کنه، توو کوفه مرد و زن

دیدم با این چشام، اینا غریب کُشن

گودال میکَنن، بد جور میزنن

حتی زناشونم، از دور میزنن

یه گودال برام کندن و زدن

یه عده می خندیدن و زدن

غریب گیرم آوردن و زدن ، فکر تو بودم

همه دور گودال نشستن و

زدن دندونم رو شکستن و

توی کوچه دستم رو بستنُ ، فکر تو بودم

من نایبت بودم، اینجوری میزنن

موندم که باخودت، میخوان چیکار کُنن

سیلی که می‌زدن، از پا می افتادم

یاد مدینه و، زهرا می افتادم

خودم که گرفتار و بی کسم

ولی من برا تو دلواپسم

می دونم به دیدار نمی رسم ، خدانگهدار

تو سینه‌م پر از حسرت توئه

همه گریه‌م از غربت توئه

همه جا فقط صحبت توئه ، تو کوچه بازار

حرف از ثوابه و، پاداش و جایزه

فتوا رسیده که، قتل تو جایزه

با دخترات میای، اینو تا فهمیدن

توو خونه ها دارن، قول کنیز میدن

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 446 زمان : نظرات (0)

 

اَللّهُمَّ الْعَنْ اَوَّلَ ظالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذلِکَ اَللّهُمَّ الْعَنِ الْعِصابَةَ الَّتی جاهَدَتِ الْحُسَیْنَ وَ شایَعَتْ وَ بایَعَتْ وَ تابَعَتْ عَلی قَتْلِهِ اَللّهُمَّ الْعَنْهُمْ جَمیعاً

*شب اول ماه محرمِ ،الان وقتشه دست به سینه بذاری؛ هر که دارد به سرش شور و نوا بسم الله ..*

اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ

ای اهلِ آسمان و زمین غم شروع شد

شبِ اول محرم دور هم جمع شدیم ، شروع شد دوباره محرم .. همین الان اگه سجدۀ شکر به جا بیاریم (کیا پارسال بودن الان زیر خاکن؟! کیا دلشون می خواست باشن یه محرم دیگه یک ماه عزای دیگه) الحمدلله که هستیم یه محرم دیگه دور هم ..*

ای اهل آسمان و زمین غم شروع شد

ماه عزای عالم و آدم شروع شد

حور و ملک ، پری و بشر زار میزنند

هنگامۀ مصیبت اعظم شروع شد

*نه مصیبتی که مثل مصیبت های دیگه س . مُصیبَةً ما اَعْظَمَها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها ..*

بازین چه شورش است که بر سینه میزنم

بازین چه نوحه ای ست که اشکم شروع شد

*الحمدلله بازم یه محرم دیگه ، بازم قطره های اشک ، بازم حال روضه ، شب اول بود و از چه روضه ای شروع میشه مجلس ما ؛ الحمدلله بازم اول محرم با روضه‌ی مادر .. همین که برا مادرش اول گریه کنی یعنی راهُ بهت نشون دادن یعنی مَحرمی .. یعنی نگاهت کردن ..*

نوحوا علی الحسین امام زمان گریست

اشک و عزای فاطمه نم نم شروع شد

*فقط کافیه یه بار مادرش بزنه به سینه بگه بُنَیَّ .. ها دیدی؟دیدی با یه بُنَیَّ چجوری گر میگیره آدم؟

بُنَیَّ بُنَیَّ ... از همون مدینه هی میگفت بُنَیَّ ..

امشب روضمون هم مدینه داره هم کربلا .. آخ بمیرم برات مادر .. بین در و دیوار صدا زد بُنَیَّ، تو کوچه های مدینه صدا زد بُنَیَّ، دم جون دادت صدازد بُنَیَّ، هنوز به دنیا نیومده میگفت بُنَیَّ، هیچکس تو عالم مثل مادرش براش گریه نکرده .. اگه من و تو صد سال محرم بیایم و بریم برابر یه دقیقه گریه های مادرش نیست .. مادرشم نوحه میخوند هی میزد به سینه ش ..*

نوحوا علی الحسین امام زمان گریست

اشک و عزای فاطمه نم نم شروع شد

*همه رو خوندم که برسم به این یه بیت که منو وصل کنه به مدینه این حرف مالِ امشب به بعده : *

از عرش بویِ پیراهن خونی حسین

آورده جبرئیل محرم شروع شد

*همۀ حرفا همۀ روضه ها سر این پیرُهنِ کامل الزیارات میگه امام صادق فرمود روز اول محرم ، ملائکه میرن این پیراهنُ از امام زمان میگیرن با احترام میبرن بر ساقِ عرش ، این پیراهن میشه پرچم عزای خدا .. یعنی همه بدونن محرم شروع شد .. حی علی العزا توی عرش خدا بلند میشه با یه پیرهن .. امشب اجازه بدید میخوام روضۀ پیرهن بخونم یک سال و یک شب اول محرم شاید پیش بیاد این پیراهن چی بود که اینهمه سالِ هنوز این پیراهن پرچم عزاست چند تا پرده برات بگم تا به روضۀ جناب مسلم هم برسیم اما از مدینه شروع میکنم شعر بمونه

پردۀ اول این پیراهن اینه صدا زد اسما بگو زینبم بیاد ، همه از حجره برن بیرون ..

زینب نشست ، یه دختر سه چهار ساله هی نگاه میکنه مادر چیکار داره ! صدا زد اون بقچه رو بیار دخترم .. بقچه رو باز کرد ؛ سه تا کفن در آورد ..

کفن اولُ داد این مالِ منه میدی بابات علی منو کفن کنه .. مات نگاه میکرد زینب ، چی میگه مادر؟ کفن دومُ داد این مالِ بابات علیِ یه شب داداش حسنت این کفنُ از تو طلب میکنه .. کفن سومُ داد اینم مالِ برادرت مجتبی ست .. الله اکبر تو روخدا دقت کن ، یه نگاه کرد دید بقچه دیگه کفن نداره .. (من میگم خوشحال شد) شاید تو دلش گفت خب خدا رو شکر من زودتر از حسین میمیرم .. من داغ حسین به دلم نمیمونه .. من نیستم ببینم حسینمُ کفن میکنن ..

صدا زد بگید اون پیراهنُ بیارن پیراهنُ داد به زینب .. دخترم این پیراهن دست بافت خودمه یه روزی میاد حسینتُ میخوان ازت جدا کنن .. یه جایی میاد به اسم کربلا ...

بریم پردۀ دوم ببرمت از مدینه کربلا .. پردۀ دوم کجاست! صدا زد خواهرم زینبم بیار پیراهن مادرمُ .. مَقتَل میگه تا ابی عبدالله گفت پیراهنُ بیار زینب فَسَقَطَ عَلى وَجهِ .. (هنوز عاشورا نیومده هنوز گودالی ندیده) تا گفت پیراهنُ بیار ، خانم از هوش رفت .. فهمید دیگه اینجا خونه‌ی آخرِ .. پیراهنُ گرفت بوسید .. سادات ببخشن ، یه کاری کرده ابی عبدالله شاید عاشورا نشه بگیم الان نفس داریم .. جلو چشای خواهر دیدن پیراهنُ داره با خنجری پاره پاره میکنه ..

داداش چرا دست بافت مادرمُ پاره میکنی؟ (چی گفت به خواهر..)

خواهرم من اینارو میشناسم .. اینا به این پیراهنم رحم ندارن .. نمیخوام این پیراهنُ از تنم در بیارن .. حسین ..

پرده‌ی سومُ بگم معطلت نکنم ، دیگه رفتم سراغ اصلِ مطلب . پردۀ سوم کجاست .. زینب اومد تو گودال شمشیرهارو کنار زد .. دنبال پیراهن میگرده .. (یه چیزی بخونیم باهم)

گلی گم کرده ام میجویم او را ..

به هر گل میرسم می بویم او را

گلِ من یک نشانی در بدن داشت

یکی پیراهنِ کهنه به تن داشت

هرچی گشت دید اثری از پیراهن نیست .. خدایا چه کنه زینب .. یه مرتبه از حلقوم بریده میگه اُخَیَّ الی ... ای حسین .. ده شب میخوای ناله بزنی جانم باریک الله ..

حالا ببرمت کوفه ، یه بدنُ بخوان بشناسن یا از سر میشناسن یا از پیراهن میشناسن ..

وقتی بدن مسلمُ از بالای دارالعماره انداختن .. بدن بی سر رو خاک کوفه ..

طوعه اومد بدنُ از پیراهن شناخت .. آخ بمیرم برات حسین جان ، (هی دارم با خودم کلنجار میرم گریز روضه مُ بگم یا نه ..) الحمدلله مسلم پیراهن داشت به بدن .. پیراهنُ از تنش در نیاوردن .. آخ کربلا ..

کاشکی فقط پیراهنُ در میاوردن ، نانجیب اومد تو گودال دید هرکی یه چیزی برده دستش خالی مونده .. یه نگاه کرد به انگشتر حضرت ..

برادر جان سلیمانِ زمانی ..

 

ای حسین .. جانم شب اولِ صداتو رها کن برسه کربلا .. وقتی خبر شهادت مسلمُ دادن ، حضرت دختر جناب مسلمُ بغل کرد ، مَحرم بود ، همسر مسلم بن عقیل خواهر ابی عبدالله ست (باریک الله که از من جلوتر بعضیا رفتن ..) اونایی که دختر دارن میدونن ، اگه یه دختر دیگه رو جلو دخترات بغل کنی دخترا حساس میشن ..

وقتی دختر مسلمُ نوازش میکرد رقیه هی نگاه میکرد .. چیشده؟! لذا لحظۀ آخر .. نشست تو بغل باباش ، بابا یادته دختر مسلمُ بغل کردی؟.. میخوای منو به کی بسپاری بابا ؟!.. کی بعد از تو منو بغل میکنه؟!.. بغلش نکردن ..

داد بزن شب اول یه جمله به جای اینکه بغلش کنن ریختن رو سرش فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرابِ حَتّى‏ جَرُّوها عَنْهُ .. بازم بگو حسین ...

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 458 زمان : نظرات (0)

 

اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّه

حسین

جز شما از همه جفا دیدم

جز شما هیچ کس وفا نکند

دامن تو گرفته دستم را

بسپارش مرا رها نکند

کور می میرد آنکه فکر کند

مجلست کار کیمیا نکند

عاشق تو گرسنه هم مانَد

وعده ی روضه را قضا نکند

به خداوند هیچ پلک تری

حق داغ تو را ادا نکند

کاش می شد برات می مردم

روضه و گریه اکتفا نکند

تا شدی نصف روز ، کاش کسی

اینچنین با  “غریب”  تا نکند

کاش اگر آسمان زمین افتاد

چکمه بر آن برو بیا نکند

خواب دیدم تو بی کفن بودی

من کفن داشتم ؛ خدا نکند

پِسرِ دُخترِ حبیبِ خدا

تو کجا و حصیرِ کهنه کجا ؟

شاعر:مرضیه نعیم امینی

ببین چه جوری مسلم،خودش رو فداییِ حسین کرد….

هزار بار لگد خورد پیکرم اما

به زیر پای کسی پیکرت بیاید چه؟

چقدر از روی هر بام سنگ می خوردم

شکستگی سر من سرت بیاید چه؟

از آن سه شعبه و سرنیزه ها که می سازند

یکی سراغ علی اصغرت بیاید چه؟

اذان نگفته دهانم ز مشت ها خون شد

همین بلا سر پیغمبرت بیاید چه؟

کسی به پهلوی من نیزه ای نزد اما

هجوم نیزه سوی اکبرت بیاید چه؟

کلاه خُود من افتاد اگر فدای سرت

عمود بر سر آب آورت بیاید چه؟

نبود خواهرم اینجا میان نامحرم

میان هلهله ها خواهرت بیاید چه ؟

کسی به فکر جسارت به دختر من نیست

اگر که زجر پی دخترت بیاید چه؟

خودت بپرس ز خواهر که بر سر بازار

زمان گم شدن معجرت بیاید چه؟

حسینسالار زینب.آقاجون! ممنونم منو وارد مُحرمت کردی،

اصلاً باورم نمیشه امشب شبِ اولِ دارم برات گریه می کنمحسین سالار زینب

 

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 347 زمان : نظرات (0)

 

السلام علیک یا سفیر الحسین

 مینویسم رویِ هر دیوار واویلا حسین

مینویسم با لبی خون بار واویلا حسین

هر قدم تکرار در تکرار واویلا حسین

مینویسم زیرِ این آوار واویلا حسین

بینِ کوفه بینِ این آزار واویلا حسین

من که دنیایم تویی معنایِ دنیایم علیست

من که غم هایم تویی آشوبِ شبهایم علیست

دردِ امروزم تویی اندوهِ فردایم علیست

آمدم در کوفه و گفتم که آقایم علیست

بارها گفتم علی این بار ، واویلا حسین

از علی گفتم ولیکن قلبِ طفلانم شکست

از علی گفتم ولی یک سنگ دندانم شکست

از علی گفتم ولی پهلوم میدانم شکست

آنقدر خوردم که این بازویِ بی جانم شکست

میزنم با دست بسته زار واویلا حسین

دستگیرم کرده اند از بام میبینم تورا

با تنی پر خون در این احرام میبینم تورا

میرسی با دختری آرام میبینم تورا

بین کوفه در میان شام میبینم تورا

آه آه از زینب و انظار واویلا حسین

کوفه و در سینه ها بغض غدیرش را ببین

وای من زنجیر های سختگیرش را ببین

کوچه هایش بام هایش را اسرش را ببین

بوریایش را ببین تکه حصیرش را ببین

دارم اینجا قبل تو یک کار واویلا حسین

هرکه اینجا بود حتی اندکی میزد مرا

آن یکی میبُرد من را این یکی میزد مرا

پیرمردی میکشیدُ کودکی میزد مرا

کاشکی جایِ یتیمت کاشکی میزد مرا

دخترت هستُ شب استُ خار واویلا حسین

یک نفر آمد نوکِ نیزه به پهلویم کشید

یک نفر با چکمه اش بدجور بر رویم کشید

خنجرش را کافری آمد به اَبرویم کشید

حلقۀ زنجیر آورد و به بازویم کشید

ناله ام شد با تنی خون بار واویلا حسین

مَردَم اما گریه ام تقصیرِ تیرِ حرمله ست

جانِ تو ذهنم فقط درگیرِ تیرِ حرمله ست

بینِ کوفه صحبتِ تاثیرِ تیرِ حرمله ست

گرچه عمری تیر دیدم ، تیر تیره حرمله ست

دیدم و گفتم ولی دشوارواویلا حسین

جانِ من حتی برای آب اینجا رو نزن

یا برایِ کودکی بی تاب اینجا رو نزن

شرمگین از مادری بیخواب اینجا رو نزن

پیش این لبخند ها ارباب اینجا رو نزن

رو مزن آبی ولی بردار ، واویلا حسین

آب نه از صبح تا حالا فقط غم خورده ام

آتشُ سنگ و عصا و نیزه در هم خورده ام

.

حریفِ مسلم نبودن ،مرحوم شیخ عباس مینویسد روایت داره انقدر حضرت قوی بود لشکرِ کفر رو میگرفت با دست رویِ بام ها می انداخت.

عبیدالله چند بار برایِ ابنِ اشعثِ ملعون لشکر فرستاد ،بعد گفتن بابا مگه شما به جنگِ یه لشکر رفتید ،بابا یه نفرِ ..؟ پیغام داد عبیدالله ما رو به بقالِ سرکوچه حواله ندادی ،اینا خونِ علی تو رگ هاشونِ ،اینا از طائفۀ حیدرِ کرارند .. دیدن حریفِ مسلم نمیشن گودالی کندن ، روشُ با حصیر پوشوندن، بهش وعده دادن تسلیم شو امانت میدیم .. حضرتُ همینجور کشوندن کشوندن یه مرتبه زیرِ پاش خالی شد، با سر تو گودال سقوط کرد .. ریختن سرِ مسلم .. نی هایِ آتش زده رو از بالا ریختن رو سرش .. انقد سنگ بارانش کردن .. سر شکست ، دندان شکست .. دستگیرش کردن بردنش پیشِ عبیدالله .. سلام نکرد ،گفتن چرا به امیر سلام نمی کنی ؟ گفت امیری حسینٌ و نعم الامیر ..

گفتن مسلم چرا گریه میکنی ؟عبیدالله گفت آخرِ حکومت خواهی همینه “گفت بیچاره من برا خودم گریه نمیکنم من نامه نوشتم .. یه پیکی بفرستید به آقام بگه کوفه نیاد..

 ببریدش بالایِ بام سرِ مسلمُ از بدنش جدا کنن ؛ گفت صبر کن من یه سلامی به آقام بدم « السلام علیک یا اباعبدالله » حسین جان به کوفه نیا .. همینجور  داشت نجوا میکرد نانجیب بی هوا ضربه رو زد .. بدنشُ از بالایِ دارالعماره به زمین انداختن .. خاکِ عالم به سرِ دنیا کنن.. سفیرِ حسینُ ریسمان به پاهاش بستن .. گفتن بدنشُ رو خاک بکشید ببرید بازارِ قصابا ، از پا آویزانش کنید.

 انقد بالایِ دروازۀ کوفه سرِ مبارکش موند تا سرِ حسین واردِ کوفه شد .. دو تا سر مقابلِ هم قرار گرفتن .. اما این سر کجا اون سر کجا .. این سر بالایِ نیزه رفت هی رو زمین افتاد ..این سرِ رو نیزه رفت زیرِ دستُ پا افتاد .. این سر رو نیزه رفت تنورِ خولی رفت .. رفقا منو ببخشید .. این سر رو نیزه رفت راوی میگه دیدم زلفِ حسینُ به یالِ اسب گره زدن .. این اسب هی سر پایین می آورد ، صورت رو زمین میخورد .. آی حسین .. مسلم جان دیگه با سرِ تو این کار رو نکردن .. اماقربانِ اون سری که گذاشتن داخلِ یه گونی آی حسین …

 حق داشت دخترت نشناسه .. گفت عمه این سر برام آشنا نیست .. عمه سرِ بابام رو کجا برده بودن ای حسین …

 

 

تعداد صفحات : 13

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 67
  • تعداد اعضا : 347
  • آی پی امروز : 366
  • آی پی دیروز : 610
  • بازدید امروز : 2,630
  • باردید دیروز : 4,076
  • گوگل امروز : 31
  • گوگل دیروز : 38
  • بازدید هفته : 2,630
  • بازدید ماه : 2,630
  • بازدید سال : 1,317,663
  • بازدید کلی : 19,823,491